معلم بزرگ سینما
مارتین اسکورسیزی» در سینما نام یگانهای است. کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، بازیگر و تاریخدان ایتالیایی-آمریکایی متولد ۱۷ نوامبر ۱۹۴۲ در نیویورک است.
اسکورسیزی از فیلمسازان سرآمد جریان هالیوود نو در دهه هفتاد میلادی بود که با آثاری چون راننده تاکسی» و سپس گاو خشمگین» سینمای جهان را تحت تأثیر قرار داد و برخلاف اغلب همکاران سرشناسش در آن زمان، دوران موفقیتش محدود به همان دوره باقی نماند و هنوز هم باقدرت و در اوج به فیلمسازی ادامه میدهد و هر فیلمی از او توجه علاقهمندان سینما در سراسر جهان را به خود جلب میکند.
اسکورسیزی چه زمانی که به سراغ شخصیتهای مافیایی و فضای گنگستری چون مرد ایرلندی» میرود، چه زمانی که مانند سکوت» دغدغههای مذهبیاش را با ما در میان میگذارد و چه زمانی که مانند گرگ والاستریت» داستان پرفرازونشیب مردی را بهانهای برای به تصویر کشیدن مناسبات حاکم بر نظام سرمایهداری قرار میدهد، همواره تلاش کرده تا داستان مدنظرش را با بیشترین انرژی و تأثیرگذاری روایت کند.
مارتین اسکورسیزی این روزها 80 سالگی را پشت سر گذاشته و به همین بهانه تعدادی از فیلمسازان جوان و کهنهکار به اظهارنظر درباره او پرداختهاند.
فرانسیس فورد کاپولا: اسکورسیزی بزرگترین معلم سینماست
من سالها پیش مارتی را ملاقات کردم و مثل پیدا کردن پسرعموی گمشدهام بود، یک ایتالیایی- آمریکایی مثل خودم اما واقعاً به همان سبک، همان بوها در آشپزخانه، همان پدر و مادر فوقالعاده و همان حس آمریکایی و ایتالیایی بودن.
اولین فیلمی که از او دیدم چه کسی در اتاقم را میزند؟» بود که آن را دوست داشتم، اما دیگر فیلمهای ساختهشده توسط او را نیز دوست داشتم، زیرا آنها را همانطور که او میساخت، دیدم.
اسکورسیزی بزرگترین معلم سینما در جهان است و او قطعاً به حلقه بزرگترین فیلمسازان زنده که امروز کار میکنند تعلق دارد. تولد او را تبریک میگویم و یک دهه فوقالعاده را برایش آرزو میکنم.
تاکاشی میکه: من با آرامش در توکیو زندگی میکردم اما.
بلافاصله پس از شروع فیلم گاو خشمگین» و شکست ناعادلانه جیک لاموتا در مبارزه با شوگر ری رابینسون، صحنه به خانه لاموتا کات میشود. او را میبینیم حین درست کردن استیک در حال مشاجره با همسرش است، لاموتا به برادرش که سعی میکند مداخله کند، میگوید: به صورتم بزن.»
این صحنه باعث شد معجزه فیلم را تجربه کنم. من که اهل کشور، زمان و محیط دیگری بودم، توانستم فریاد لاموتا را در ذهنش بشنوم: عصبانیت و عصبانیت غیرقابلکنترل او که جایی برای رفتن ندارد. من که در توکیو با آرامش زندگی میکردم، میتوانستم با بوکسور مهاجر یکی شوم. این یک صحنه درخشان است. امروزه که به نظر میرسد بسیاری از فیلمنامهها از دیالوگ تشکیلشده است، ارزش این فیلم افزایشیافته است.
وودی آلن: اسکورسیزی شاعر نیمهتاریک منهتن است
من همه فیلمهای مارتی (مارتین اسکورسیزی) را دوست دارم، اما رفقای خوب» یکی از بهترین فیلمهای آمریکایی است که تابهحال ساختهشده که واقعاً فیلم فوقالعادهای است و من نهفقط برخی صحنهها بلکه کل فیلم را دوست دارم، از نحوه فیلمبرداری تا انتخاب بازیگران و نقشآفرینیها، این یک اثر فوقالعاده است و پسازاینکه برای نخستین بار آن را دیدم، عاشقش شدم.
همه فیلمهای مارتی را دیدم و او یکی از معدود کارگردانانی است که فیلمهایش ارزش تماشای چندباره دارند.
ما خیلی متفاوتیم، مارتی شاعر نیمهتاریک منهتن است و من کسی بودم که شهر را به شکلی رمانتیکتر دیدهام. حدس میزنم تفاوت از اینجاست که مارتی برداشتهایش از منهتن را از بزرگ شدن در مرکز شهر دریافت کرده است و من برداشتهایم را از فیلمهای هالیوود.
برداشتهای او از نیویورک بسیار واقعی و دقیق است، درحالیکه برداشت من همیشه بهشدت تحت تأثیر ایدههای نیویورک بوده که ممکن است وجود داشته یا نداشته باشد.
در سال ۱۹۹۷، نیویورکتایمز مصاحبهای با من و مارتی ترتیب داد و از اینکه ما دو نفر قبل از آن واقعاً یکدیگر را نمیشناختیم، بسیار متعجب شدند. درواقع معلوم شد که او فقط چند ساختمان دورتر از من زندگی میکند؛ اما به جرات میتوانم بگویم که ما هرگز همدیگر را نمیبینیم.
من فقط بهترین احساسات را نسبت به او دارم، اما زندگی اجتماعی، بههیچوجه ما را به هم نزدیک نکرده است.
ادامه این نوشتار را در سلیس نیوز بخوانید:
درباره این سایت